مقتدا

غبار جلوی چشمم را بگیر

نگذار شناخت بیشترت

از تب و تاب بیفتد 

میزان تویی 

صراط مستقيم به تو ختم می شود  

شناخت حقیقت

جاده ای پر از نور

گلهایی به سفیدی برف

نامتناهی تا بهشت برین

 من در این جاده خاکی 

با این همه سنگلاخ چه می کنم 

تسبیح

ناگهان پاره می شود 

دانه های رنگی!!!

دلم هری می ریزد

 آنجا که مکرر  می گویی

سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ