امام علی
درون من غاری است
تاریک و وحشتناک
زیارتت می کنم
پر می شود از ستاره های نورانی
درون من غاری است
تاریک و وحشتناک
زیارتت می کنم
پر می شود از ستاره های نورانی
سخن و سکوت در حیرت
به من نگاه می کنند
جایی که نه حرفی مانده
هم هزاران حرف مانده!!!
رنجش حس تو در توی عجیبی است
تو به وضوح می توانی بیان کنی
اما عکس عملش
دو چشمان گرد شده از تعجب !!!
هم در من خیلی نزدیکی
هم خیلی دور
می بینمت ، دارمت
با من اجین شده ای
ولی در فراغت می سوزم
من پرنده پروازم
تو هم مترسک پوشالی
نترس سمت مزرعه نمی آیم
پرهایم شکسته
روی تخته سیاه
با ذغال نوشتی !!
دوستت دارم
سال هاست با پاک کن منطق
منتظر ایستاده ام
نقاب حتما همان نفاق است
فقط اسامی را
با تور علم به دام انداخته اند
بهشت برین
نسیمی خنک
بوی عنبر
آرزوهای محال
حس خوشایند وصال
کربلا رفتن
ذوق به شیرینی تولد
تل زینبیه
غم به تلخی مرگ
و عجیب تر اینکه زنده بر می گردی !!
با عیار ترین عزیز
عمر ما گذشت
ولی غم هجرانت
همچنان باقی است
تا ابد می شود با تو زیست
دل به دریا زد
و مستقیم به خورشید نگریست
یا حتی دست دراز کرد
ستاره ها را چید
چشمکی به ماه زد
سوار بر ابر
به زحل رفته غرق در خوشی
یک آن به آسمان هفت پرید